آخرش..... | ||
|
چرا غم ها نمی دانند
که من غمگین ترین غمگین شهرم
بیا ای دوست با ما من باش
که من تنهاترین تنهای این شهرم نظرات شما عزیزان:
سالها...
پنهانت کرده بودم در سبزینه آن گیاهی که در کالی احساسم روئیده بود احساسم را کشتم در هیاهوی نوبری بلوغ و دچارت شدم در ناهوشیاری تنم خواستنم ریشه در ابدیت داشت سالها... من ندانستم تو عشق از " گلشن امروز " میخواهی و بودن از " خوشه الان " میچینی...
سلام
اومدم یه سری بزن و برم ولی از بس رو وبت کار کردی دلم نیومد بی نظر برم. اگه دوست داشتی به منم سر بزن پاسخ:سلام مرسی
این مطلبت خیلی زیبا بود ایشالاه موفق باشید
پاسخ:سلام مرسی که دیدن کردی
سلام وبلاگ قشنگی داری
آپ کردم اگه دلت خواست بیا خوش حال میشم با نظرات منو همراهی کن راستی تو نظر سنجی هم شرکت کن به امید دیدار پاسخ:سلام ممنون حتما
سلام
عالی نگاشتی وزیبا بیان نمودی اشک ترّنم جاده ی عشق است که کویر دلها را با تراوش خود بارانی می کند.اشک نوشدارویی است که مهرابِ مرده ی دل راحیات نو می بخشد.روزن نوری است که چشمۀ خورشید تعظیمش می کند. امیدوارم اشک شوق بر سیمای مهربانت جاری باشد اگر به من هم سری بزنید ونظری بگذارید ممنونم[گل][گل][گل] پاسخ:سلام مرسی گلم حتما
وبلاگت 2000000000 ممنون که سرزدین..بازم بیا
![]() ![]() ![]()
وبلاگت 2000000000 ممنون که سرزدین..بازم بیا
![]() ![]() ![]()
سلام دوست دارم با وبلاگت تبادل لینک کنم خیلی وبلاگ خوشگلی داری اگر با تبادل لینک موافقی بیا تو سایت من
منتظرتم پاسخ:سلام چشم حتما |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |